
عقاب کوچک گلدبیک که در میان مرغ بزرگ شده و توسط مادر خوانده و خواهرش راچت پناه گرفته است، فکر می کند که نمی تواند پرواز کند، یا حداقل به او گفته شده است. گلدبیک و خواهرش که مشتاق شناخته شدن و یادگیری نحوه پرواز هستند، وارد ماجراجویی در شهر پرندگان می شوند تا معمای تولد او را حل کنند.
بیگانگان موجودیت انسان را در یک رویارویی حماسی قرن 26 تهدید می کنند. مجموعه تلویزیونی بر اساس بازی ویدیویی “Halo”.
داستان از جایی شروع میشود که موجود عجیب و بامزهای به نام فوفو توسط نیروهای پلید پادشاه میتامیتا، از سیاره خودش دزدیده میشود. فوفو که هنگام انتقال به میتا میتا، از سفینه به بیرون پرتاب شده، به زمین سقوط میکند و از دودکش شومینه خانهای سر در میآورد. این آغاز ماجراهای فوفو و آرزوهای عجیب بچهها روی کره زمین است.
هنگامی که دریانورد جوان سرسخت جسیکا واتسون تصمیم می گیرد تا جوان ترین فردی باشد که به صورت انفرادی، بی وقفه و بدون کمک در سراسر جهان دریانوردی می کند، بسیاری انتظار دارند که او شکست بخورد. جسیکا با حمایت مربی و مربی قایقرانی خود، بن برایانت و والدینش، مصمم است آنچه را غیرممکن میدانست انجام دهد، و در طول 210 روز در برخی از چالشبرانگیزترین بخشهای اقیانوس جهان پیمایش کند.
در دهه 1930، در زمان راج بریتانیا، Analeesan "Eesa"، سرباز سابق ارتش هند بریتانیا به نام کاپیتان میلر، پس از مشاهده یک جنایت در ماموریت محافظت از مردم در برابر بریتانیا است.
وقتی خانواده کوسه به شهر بزرگ نقل مکان می کنند، به معنای زندگی جدید بدون بهترین دوست بچه کوسه، ویلیام است. در شهر، بچه کوسه، با یک ستاره پاپ شیطانی آشنا می شود که می خواهد دریاها را تسخیر کند. این بستگی به بچه کوسه دارد که طلسم خود را بشکند.
با انجام یک فرار از مزرعهٔ تویدی، جینجر مکان آرامی در جزیرهای به عنوان پناهگاهی برای تمام گله پیدا کرده . اما در سواحل جزیره، تمام مرغها با تهدید جدیدی روبرو هستند و جینجر و تیمش تصمیم میگیرند ...
مردی جوان به نام پل کارپنتر در یک شرکت مرموز با کارمندانی غیر عادی در لندن کارآموزی میکند. در این میان مدیر عامل این شرکت تلاش میکند با شیوههای نوین و عجیب، در دنیایی باستانی و جادویی اختلال ایجاد کند اما…
همانطور که لرد ولدمورت کنترل خود را بر هر دو دنیای ماگل و جادوگر محکم می کند، هاگوارتز دیگر یک پناهگاه امن نیست. هری مشکوک است که خطرات حتی ممکن است در داخل قلعه وجود داشته باشد، اما دامبلدور بیشتر در نظر دارد که او را برای نبرد نهایی آماده کند. آنها با هم کار می کنند تا کلید باز کردن قفل دفاعی ولدمورت را پیدا کنند و برای این منظور دامبلدور دوست و همکار قدیمی خود هوراس اسلاگهورن را که به اعتقاد او اطلاعات مهمی در اختیار دارد، استخدام می کند. حتی با نزدیک شدن به رویارویی سرنوشت ساز، عاشقانه برای هری، ران، هرمیون و همکلاسی هایشان شکوفا می شود. عشق در هوا است، اما خطری در پیش است و هاگوارتز ممکن است هرگز دوباره مثل قبل نشود.
هری، رون و هرمیون از آخرین سال زندگی خود در هاگوارتز میروند تا هورکراکسهای باقیمانده را بیابند و نابود کنند و به تلاش ولدمورت برای جاودانگی پایان دهند. اما با مرگ دامبلدور محبوب هری و مرگخواران بیوجدان ولدمورت، دنیا خطرناکتر از همیشه است.