سوپرمن بعد از نبردی با ژنرال زاد که منجر به نابودی سیاره اش کریپتون میشود، تلاش می کند تا دریابد غیر از خودش کس دیگری نیز نجات یافته است یا خیر. به همین دلیل شش سال از دنیا دور می می ماند. زمانی که باز می گردد درمی یابد که دنیا به قهرمانی چون او دیگر نیازی ندارد و
در گیر و دار جنگ جهانی دوم، نبردی میان ارتش ایالات متحده آمریکا و امپراتوری ژاپن به وقوع پیوست که از آن با عنوان نبرد ایوجیما یاد می شود. این فیلم تماشایی، داستان نبرد مذکور را از از دید سربازان ژاپنی روایت می کند و...
کاپیتان “باربوسا” و “الیزابت سوآن” و “ویل ترنر” برای نجات “جک اسپارو” و مروارید سیاه به سنگاپور می روند این در حالی است که آنها برای نجات کاپیتان جک اسپارو باید یک دزد دریایی چینی را پیدا کرده و نقشه دریایی که محل کاپیتان جک را نشان می دهد را از او بدزدند، در ادامه داستان مجمعی به نام برادران وارد داستان می شوند که باعث پیروزی دزدان دریایی کارائیب در مقابل کمپانی هند شرقی می شوند و…
ویل ترنر و “الیزابت سوان” که قصد دارند بزودی با هم ازدواج کنند به جرم کمک به کاپیتان “جک اسپارو” برای فرار از دست قانون بازداشت می شوند. “لرد کاتر” که دستور این بازداشت را داده به ویل و الیزابت می گوید اگر آنها به او کمک کنند تا جک را پیدا کرده و قطب نمای جادویی اش را از او بگیرد، آنها را مجازات نخواهد کرد…
ناخدا باربوسا کشتی “ناخدا جک اسپارو” به نام “مروارید سیاه” را در اختیار می گیرد و بعدا به شهر پورت رویال حمله می برد و “الیزابت سوان” دختر فرماندار (پرایس) را می رباید. “ویل ترنر” دوست دوران کودکی الیزابت با جک متحد می شود تا الیزابت را نجات دهند و مروارید سیاه را دوباره به چنگ آورند. اما نفرینی باعث شده باربوسا و خدمه اش برای همیشه در پرتو هر نور مهتابی به اسکلت هایی زنده تغییر شکل یابند…
هری پاتر در مقطع پنجم دروس هاگوارتز است. وزارت سحر و جادو باور نمیکند که “لرد ولدمورت” بازگشته است و از این جهت هری پاتر و “دامبلدور” را تحت فشار می گذارد…
دکتر موربیوس، بیوشیمیستی است که در اداره ای مشغول به کار است و از بیماری خونی نادر رنج میبرد. او تصمیم می گیرد که خود را درمان کند اما طی عملی تبدیل به یک خون آشام می شود و داستان رو به یک تراژدی ترسناک می رود.
شاهزاده املث در آستانه مرد شدن است که پدرش توسط عمویش به طرز وحشیانه ای به قتل می رسد که مادر پسر را می رباید. دو دهه بعد، آملث اکنون یک وایکینگ است که در ماموریتی برای نجات مادرش، کشتن عمویش و انتقام از پدرش است.
لری دیلی مرد بیکاری است که نگهبان شب یک موزه شدهاست؛ اما اشیا و مجسمههای موزه در طول شب به وسیلهٔ لوحی که در آن قدرتی جادویی نهفته است بیدار میشوند و تمام مجسمههای مومی به جنبوجوش میافتند.
س از بالا رفتن از کوه برود پیک، ماسیج بربکا متوجه می شود که سفر او به قله یک اشکال دارد. 25 سال بعد، او تصمیم می گیرد تا کاری را که شروع کرده، به پایان برساند…