پسربچه اي تحت تأثير قصه هاي يك پرستار مهربان و تخيلات خود به كمك يك دختر سرطاني مي شتابد..
فیلم قصه یک موجود فضایی است که از سیاره خود به زمین سفر میکند تا همزاد گمشده اش کوتی را بیابد.کوتی پیش ازاین برای یافتن زیباترین چیز به زمین آمده و به سیاره خود برنگشته است، کاتی وقتی به زمین می آید با دخترکی به نام ستاره جستجویش را آغاز می کند ...
حسني، پسركي است كه با مادر خود روزگار را به سختي و تنگدستي مي گذراند، روزي براي فروش بز خود، كه خيلي هم او را دوست دارد به سمت بازار حركت مي كند، در راه به جادوگري برخورد مي كند كه در ازاي يك بطري پر از دود، بز را از حسني مي خرد. بطري ستوني از دود در حياط خانه حسني تشكيل مي دهد، كه حسني را به آسمانها مي برد. حسني در بالاي ابرها وارد خانه غول مي شود و در آنجا با مرغ تخم طلا آشنا مي شود و با مرغ تخم طلا از خانه غول فرار مي كند. پس از آن در مرتبه دوم حسني باز هم به دنياي بالاي ابرها مي رود، وارد خانه غول مي شود و جعبه موسيقي را كه ظاهراً سالها پيش متعلق به جادوگر پير بوده مي دزدد. در هنگام فرار از دست غول، جادوگر به كمك حسني مي آيد و غول را در بطري سحرآميز گير مي اندازد..
یک گربه سیاه که موشها به آن میگفتند «اسمشو نبر» به شهر موشها حمله میکرد. به خاطر همین موشها به یک شهر دیگر میروند. قرار میشود پدرها و مادرها از راه سخت و کوتاه بروند تا شهر را آماده کنند و بچهها هم با معلم و آشپزباشی راه طولانیتر را انتخاب میکنند..
بچه های یک روستا در تعطیلی تابستان تصمیم می گیرند تا به تیم فوتبال خود سر و سامان دهند. برای فائق آمدن بر مشکلات و موانع ، راهکارهای جالبی را در پیش می گیرند..
بچههای یک شهر از دست بزرگترهای خود به تنگ آمدهاند. به پیشنهاد و کمک بادبادکی به شهری پرواز میکنند که خالی از بزرگترهاست. در آنجا بچهها امور شهر را در دست میگیرند و به کارهای مورد علاقه خود دست میزنند. اما پس از مدتی نظم شهر به هم میریزد و بچههای پشیمان تصمیم به بازگشت میگیرند. بزرگترها هم که به دنبال بچهها میگردند، پی میبرند که در حق آنها اهمال و بیتوجهی کردهاند. بچهها با بادبادک هایشان به شهر خودشان نزد بزرگترها بازمیگردند، این حادثه به آنها ثابت میکند که به وجود هم نیازمندند..
این فیلم با محوریت یک دختر جوان و خانواده اش در کلمبیا است که همگی دارای قدرت جادویی هستند اما متاسفانه دختر جوان هیچ قدرتی ندارد......
کویین، فوک دریایی شجاع، جوخه ای از فوک های شرور را جمع می کند تا در مقابل کوسه های بی رحم با دندان هایی تیز بایستند و قلمرو دریایی را دوباره از آن خود کنند.
اسکوبی دو و گروهش بعداز یک دوره استراحت ، اکنون درگیر یک موضوع دیگر میشوند و باید به جزیرهای که آلوده به زامبی است بروند و دربارهاش تحقیق کنند.
پنج بچه که در عمارت غول پیکر عمویشان از جنگ جهانی دوم ماندند، از پری شنی که توانایی برآورده کردن آروزها را دارد، خواسته ای دارند...