
داستان آلنا کین و گری ولنتاین در سن فرناندو در سال 1973 است. این دو با هم بزرگ میشوند، وقت میگذرانند و عاشق میشوند. پل توماس اندرسون در این فیلم داستان خیانتکارانه عشق اول را دنبال میکند.
وقتی کندال، یک طراح رستوران موفق برای جشنواره سالانه شکار بزرگ به شهر محل تولدش میستیک بی میآید، خودش را در شرایط پیشبینی نشدهای با زک تازهوارد میبیند. آیا کندال طعمه دردسر شده است یا عشق واقعی را پیدا خواهد کرد؟
باستر مون و دوستانش باید "کلی کالووی"ستاره راک گوشه گیر را متقاعد کنند, برای افتتاحیه نمایش جدید به آنها بپیوندد.
در سال 1995 «مارتی مک فلای» یک نامه از دوست خود «دکتر امت براون» دریافت میکند، و محتویات نامه به مارتی کمک میکند که ماشین زمان را پیدا کند. مارتی با استفاده از ماشین زمان به غرب قدیم میرود و توجه میشود که دوستش به دست ارازل و اوباش افتاده است.
مارتی مک فلای که به تازگی از گذشته برگشته دوباره توسط «دکتر امت» به اینده فرستاده میشود تا از به زندان افتادن پسرش در اینده جلوگیری کند اما متاسفانه اوضاع خراب تر میشود.