سانی کراکت و «ریکاردو تابز» دو کارآگاه مخفی پلیساند که در فلوریدا کار میکنند. تازه ترین مأموریت آن دو گیر انداختن «مونتویا» یکی از رؤسای قاچاقچیان محلی است. «تابز» و «کراکت» برای نفوذ در تشکیلات «مونتویا» خودشان را قایقرانان سریعی جا می زنند که حاضرند در برابر مبلغی مناسب، محموله های قاچاق را به مقصد برسانند…
تاکور شمشر سینگ از طریق اعمال خلاف و قاچاق مواد مخدر و فروش آن به ثروت زیادی دست پیدا کرده ولی هیچ وقت دستگیر نشده و دم به تله نداده است. پلیس به شدت بدنبال دستگیری اوست و...
گروهی متشکل از هفت مرد جوان وجسور که شیفته اکروبات بازی هستند به قیمت شکسته استخوان های خود از ساختمان های بلند بالا میروند و به شکل مارپیچ از بامی به بام دیگر می پرند. یک روز صبح که این گروه برای رقابت به یکی از ساختمان های مرتفع می روند …
«صفدر کوکبی» اهل آبادان، مرد سادهای است که با رؤیای دستیابی به زندگی بهتر تلاش میکند. روزی تحت تعقیب عدهای ناشناس قرار میگیرد. آنها او را پس از کتک زدن به نقطهی نامعلومی میبرند. «صفدر» وقتی به هوش میآید خود را در مکان تازهای مییابد و میبیند که آدمربایان او را با شخصی دیگر اشتباه گرفتهاند. او سعی میکند خود را از دام آنها برهاند. اما راه گریزی نمییابد...
«شبی که ماه کامل شد» روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی میشود و این در حالیست که دختر به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر، برادرش با او همراه میشود اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آنها رقم میخورد…
فلچ پس از تبدیل شدن به مظنون اصلی قتلهای متعدد، تلاش میکند تا بیگناهی خود را ثابت کند و همزمان به دنبال مجموعه هنری دزدیده شده نامزدش میگردد.
برای یک مامور در جریان یک ماجرا پاپوش دوخته می شود و او باید هرچه سریعتر بی گناهی خودش را ثابت کند ، در حالی که یک مامور سرسخت دیگر در تعقیب اوست و…
جولیان نوبل (برازنان)، قاتل مزدور، رفته رفته نگرانی ها و فشارهای حرفه اش را بر جسم و روحش احساس می کند و به این نتیجه می رسد که مشکل او بی رفیقی است. کمی بعد «جولیان» با «دنی رایت» (کینیر) آشنا و دوست می شود اما وقتی «دنی» از نوع کسب و کار «جولیان» باخبر می شود هاج و واج می ماند…
بازرس «کانرز» (جیسون استاتهام) به همراه یک پلیس تازه کار بنام «دکر» (رایان فیلیپ) فرماندهی عملیاتی بر علیه گروهی از سارقان بانک را بر عهده دارند. سارقان که سردسته شان فردی به نام «لورنز» (وسلی اسنایپس) است بدون دزدیدن حتی یک پنی از بانک، آنجا را ترک می کنند. اما طولی نمی کشد که مشخص می شود آنها ویروسی را در سیستم بانک وارد کرده اند، و از این طریق یک میلیارد دلار را از حساب های مختلف ربوده اند…
روایت کلی این فیلم پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال 1367 و عملیات مرصاد است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذیهای سازمان مجاهدین خلق در جبهه میشوند. با ارسال دو مأمور امنیتی به بغداد میخواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. اما داستان طور دیگری رقم میخورد.