در محله گانگنام سئول، "جههی" از رازی دربارهی مجموعهای از ناپدید شدنها خبر دارد، اما خودش هم ناگهان ناپدید میشود. کارآگاه "کانگ"، قانونشکن "یون"، و دادستان "مین" هر کدام به دلایل خود به دنبال کشف حقیقت هستند.
الکس کراس یک کارآگاه قتل برجسته اما دارای نقص است و پر از تناقضهاست. او پدری دلسوز و مردی خانوادهدوست است، اما زمانی که به دنبال قاتلان میگردد، تکبعدی و به حد وسواس میرسد. او شدیداً به محبت نیاز دارد، اما قتل همسرش او را در وضعیت روحی پیچیدهای قرار داده است.
بای آن، کارشناس امنیتی سابق، وارث جوان هی تینگ را ربوده و قصد دارد از او برای انتقام گرفتن از پدرش استفاده کند. با این حال، او به طور تصادفی او را از یک کشتار کارتل مواد مخدر نجات میدهد. با وجود سن کم، هی تینگ با ذکاوت، که اکنون تنها و بیاطلاع از سرنوشت پدرش است، پیشنهادی برای اتحاد با بای آن میدهد تا به جستجوی پدر گمشدهاش بپردازند. آنها با هم سفری غیرمنتظره را آغاز میکنند که انگیزهها و اعتماد آنها را به چالش میکشد.
یک پلیس سوگوار که فرزندش را در اثر قتل از دست میدهد و به شهری دیگر نقل مکان میکند، جایی که وظیفه یافتن یک کودک گمشده به او محول میشود. این داستان به بررسی موضوعاتی همچون تروما، اندوه، تجربه مهاجرت و نیاز ما به یافتن آرامش میپردازد.
وقتی چندین کودک به دست یک قاتل زنجیرهای در بخش 36 ناپدید میشوند، یک پلیس فاسد مجبور میشود به هر قیمتی پرونده هولناک را دنبال کند.
این فیلم روایتی است از زندگی آناند دیگهی، رهبر برجسته سیاسی و اجتماعی ایالت مهاراشترا هند. مردی که با ارادهای استوار و قلبی آکنده از عشق به مردم، به یکی از چهرههای کلیدی حزب شیوسنا تبدیل شد و در منطقه تانه تأثیری ماندگار بر جای گذاشت. او که با تعهد بینظیر خود به خدمات اجتماعی شناخته میشد، به حامی مردم و صدایی برای بیصداها بدل گشت. داستان، سرگذشت پر فراز و نشیب مردی را بازگو میکند که آرمانهایش مرزهای سیاست را درنوردید و ردپایی جاودانه در دل مردم برجای گذاشت.
یک دزد حرفهای پس از خراب شدن عملیات سرقتش باید برای نجات شریک ربودهشدهاش وارد قلمرو یک باند خطرناک میشود. او با دشمنان مختلف از جمله یک آدمکش بیرحم و پلیسهای فاسد مواجه میشود...
یک گانگستر سالخورده و بوکسور سابق (با بازی لیام نیسون) که بهعنوان نیروی عضله برای یک رئیس باند خلافکار در بوستون (با بازی ران پرلمن) کار میکند، یک تشخیص ناراحتکننده دریافت میکند. او با وجود حافظهی ضعیفش تلاش میکند گناهان گذشتهاش را جبران کند و با فرزندان ازهمگسستهاش دوباره ارتباط برقرار کند. او مصمم است که میراثی مثبت برای نوهاش بهجا بگذارد، اما دنیای جنایتکاران هنوز او را رها نکرده و به این راحتیها هم قصد ندارند از چنگش درآورند.
کارآگاه باتجربه سئو دوچول و تیمش در واحد جرایم بزرگ، که بیوقفه در تعقیب جنایتکاران هستند، با پلیس تازهکار پارک سانوو همکاری میکنند تا یک قاتل سریالی را که کشور را در آشوب فرو برده، تعقیب کنند.
نگهبان کامیون زرهی جیمز برودی با پسرش کیسی در حال حمل میلیونها دلار بین بانکها است، زمانی که تیمی از دزدان به رهبری روک نقشه تصاحب کامیون آنها را برای تصرف ثروتها طراحی میکنند. پس از یک تعقیب و گریز خشونتآمیز با ماشین، روک به زودی کامیون زرهی را محاصره کرده و جیمز و کیسی خود را در یک پل فرسوده گرفتار میبینند.