در حومه بنگلور، کوندانا، یک ASI آتشین در یک پاسگاه خیالی بنگلور قرار دارد که با یک گانگستر محلی درگیر می شود. در همین حال، زندگی عاشقانه او با ساهانا با موانعی روبرو است. ACP Lakshmi یک جنایتکار بدنام را شکار می کند، در حالی که راجو برای نجات پسر بیمار خود تلاش می کند. از آنجایی که این زندگی ها در هم تنیده می شوند، یک مورد منحصر به فرد در کوندانا به نقطه کانونی تبدیل می شود و همه آنها را در داستانی از رمز و راز و پیوند به هم پیوند می دهد.
یک پلیس صادق تلاش می کند تا مغز پشت سر یک سری سرقت ها و قتل ها را ردیابی کند، اما وقتی خانواده اش در بازی جنایتکاران دست به دست می شوند، همه چیز شخصی می شود.
درباره خط قرمز هایی است که چهار جوان در پی مشکلاتشان می خواهند از آن ها عبور کنند. عبوری که با فرار از خانه و درگیر ماجراهای متعدد شدن، آن قدر پیچیده می شود که راهی به جز بازگشت و درخواست کمک باقی نمی ماند.
میسون، مغز متفکر جنایتکار، در شرف اجرای یک عمر است که معشوق و عضو اصلی خدمه او، دکر، تیم را به زیر می کشد و فاش می کند که او یک مامور مخفی اینترپل است. میسون که دلشکسته است فرار می کند و از زندگی جنایی بازنشسته می شود تا اینکه برادر کوچکترش شاون از لیگ خود خارج می شود و به تنهایی یک سرقت بزرگ از بانک را انجام می دهد. میسون چاره ای ندارد جز اینکه به کمک بیاید، در حالی که اینترپل دکر را به این امید می آورد که او را عصبی کند. قبل از اینکه تیم های SWAT به بانک هجوم ببرند، میسون باید از تمام ابزار موجود در زرادخانه خود استفاده کند تا نه تنها با جایزه، بلکه از عشق زندگی خود نیز فرار کند.
زن جوانی که به دنبال انتقام مرگ پدرش است، در تار و پود خشم، حافظ صلح دنیای اموات جنایتکار پاریس، گرفتار می شود.
برای شکستن کد تحقیق در مورد یک سرقت بزرگتر از عمر، ماموران فدرال باید خلاق باشند.
یک دختر ده ساله بااستعداد به نام مودی که به عنوان کارآگاه خصوصی مشغول به فعالیت است، تصمیم میگیرد که با تعدادی از همکلاسیهایش به نامهای ازرا، آوا و کایل یک آژانس تحقیقاتی را برای کشف و رسیدگی به جرایم مختلف راهاندازی کنند و...
تریلر توطئه ای درباره یکی از شناخته شده ترین جنایات تاریخ اما کمتر درک شده است. این داستان شگفتانگیز شکار جان ویلکس بوث پس از ترور آبراهام لینکلن است - در حالی که سرنوشت کشور در بالا آویزان است.
رینا ویرک، یک دختر چهارده ساله، برای پیوستن به دوستان در یک مهمانی رفت و دیگر به خانه برنگشت. هفت دختر و یک پسر نوجوان متهم به قتل وحشیانه بودند.
خواکین مانچادو امپراتوری مواد مخدر خود را از بندر دریایی بارسلون با مشت آهنین اداره می کند - تا زمانی که یک محموله جدید تجارت و خانواده را به شکل مارپیچی درآورد.