آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
دلیا بالمر، یک پرستار قراردادی، با سوئینی آشنا شد، کسی که اعتراف کرد دوست دختر سابقش را به قتل رسانده است. سوئینی به او حمله کرد و سپس از دستگیری گریخت. دلیا پس از بازسازی زندگی خود، هفت سال بعد با سوئینی روبرو شد، زمانی که او به دلیل قتلی دیگر دستگیر شده بود.
این داستان روایتگر کارآگاهان جیانگ گوانگمینگ و شی لو است که به طور تصادفی متوجه میشوند صحنه جرم توصیفشده در رمانی از نویسنده گو جیمینگ با پروندهای که در حال تحقیق درباره آن هستند، همزمانی دارد... خیال و واقعیت در هم میآمیزند، زیرا این رمان همزمان راهنمایی برای آنهاست.
قسمت هشتم منتشر شد.
کارل آلبرگ به یک شهر ساحلی آرام نقل مکان میکند تا ذهن خستهاش را که بر اثر سالها کار پلیسی در شهرهای بزرگ آسیب دیده است، آرام کند. اما به زودی متوجه میشود که برای حل قتلهایی که پیوسته در ساحل او رخ میدهند، باید از تمام مهارتهای خود استفاده کند.
قسمت ششم منتشر شد.
یاکوزا کازامو مبارزی اخلاقمدار است که تا به حال حتی یک مبارزه را نباخته است. او برای محافظت از دوستان دوران کودکیاش که با او در یتیمخانه بزرگ شدهاند، وارد دنیای خطرناک تبهکاران میشود. که در سالهای 1995 و 2005 روایت میشود، زندگی یک جنگجوی یاکوزا، پیوندهای دوران کودکیاش و پیامدهای حس عدالت و وظیفهاش را به تصویر میکشد.
قسمت شانزدهم منتشر شد.
پزشکی شیاد، به بهانههای مختلف، سعی میکند با پرستاران بیمارستان رابطه برقرار کند. او با ایجاد رقابت بین پرستاران، تلاش میکند تا از آنها اخاذی کند.
توتومارو ایشیکی، با وجود فقدان مهارتهای موردنیاز برای نقشش در تیم تحقیقاتی پلیس منطقهای، میخواهد قتلها را حل کند و به مردم کمک کند. او مطابق نصیحت یکی از همکاران باتجربهاش، به سراغ رون کامونوهاشی، پژوهشگر انزواطلب، میرود و...
یک پرونده قدیمی زمانی دوباره باز میشود که یک خبرنگار ناپدید میشود و دختر او که یک کارآگاه آنلاین است، به یک شهر کوهستانی کوچک کشیده میشود که توسط یک فرقه، رازها و مرگ تعقیب میشود.
یک افسر ویژه که از خدمت اخراج شده، در کنار آمدن با شغل جدید خود که امنیت فروشگاه است، با مشکلاتی روبهرو میشود؛ تا زمانی که راهی برای حل مشکلات مالیاش پیدا میکند.
براساس داستانی واقعی روایت شده و در مورد گروهی از مردان مسلح است که در سال 1981 در اسپانیا، به بانک مرکزی بارسلون حمله کرده و صدها نفر را گروگان میگیرند. در این میان یک خبرنگار با مقامات به رقابت میپردازد تا انگیزه واقعی پشت این سرقت را کشف کند و…