در روستایی دورافتاده در جزیره کارپاتیا، دختری خجالتی به نام یوری در یک مزرعه بزرگ می‌شود و از کودکی یاد می‌گیرد که از گونه‌ای حیوانی مرموز به نام «اوچی» بترسد. اما وقتی یوری یک بچه اوچی زخمی را پیدا می‌کند که جا مانده، تصمیم می‌گیرد از خانه بگریزد و سفری پرماجرا را برای بازگرداندن او به خانه‌اش آغاز کند.
پس از مرگ ناگهانی مادربزرگ دورافتاده‌اش، طوفان برفی رزاریو را در کنار جسد او محبوس می‌کند و در همین حال نیروهای فراطبیعی تاریک شروع به حمله به او می‌کنند.
انسان‌ها در نبردهایی بی‌امان برای دفاع از سرزمین خود در برابر قبایل نیمه‌انسان مهاجم می‌جنگند. در حالی که جهانش در آتش جنگی سهمگین می‌سوزد، کای، پسری روستایی از لاگ، به نبرد می‌پیوندد تا از آنچه برایش عزیز است دفاع کند. اما پس از آن‌که یاران کای یکی‌یکی از پا درمی‌آیند و او...
قدرت در آستانه‌ی تصاحب است، چرا که دو خاندان جنایتکار در نبردی خونین با یکدیگر درگیر می‌شوند؛ نبردی که می‌تواند امپراتوری‌ها را به زانو درآورد. در میانه‌ی این درگیری‌ها، هری دا سوزا قرار دارد — یک "مسئله‌حل‌کن" خیابانی که به‌خوبی می‌داند در برخورد نیروهای متضاد، وفاداری‌ها چه معنایی پیدا می‌کنند.
مردی خانواده‌دوست و فداکار دچار وسواس نجات جان قربانیان تصادف در پیچ خطرناک مقابل خانه‌اش می‌شود — وسواسی که ممکن است همه چیز را از او بگیرد.
پس از بازگشت به محل کار با برنامه‌ای ترکیبی (حضوری و دورکاری)، دو همکار که فقط با نام‌های خانم دوشنبه و آقای سه‌شنبه یکدیگر را می‌شناسند، شروع به فرستادن یادداشت‌های دوستانه می‌کنند؛ و همین آغازگر یک رابطه عاشقانه اداری می‌شود.
وقتی یک استاد افسانه‌ای بازی «گو» عنوان قهرمانی‌اش را به دوستی قدیمی و شاگرد سابقش می‌بازد، تصمیم می‌گیرد آن را در نبردی سرشار از هوش و مهارت پس بگیرد.
پس از از دست دادن مادر عزیزش، مردی همه چیز را به خطر می‌اندازد تا به افتخار او یک رستوران ایتالیایی راه‌اندازی کند؛ جایی که آشپزهای آن نُنّاها — یعنی مادربزرگ‌های واقعی — هستند.
پس از آن‌که نویسنده‌ای به نام میا با امیلی، پدری تنها، عاشق می‌شود، خوشبختی آن‌ها زمانی به چالش کشیده می‌شود که برای داشتن فرزندان مشترک، تحت درمان‌های ناباروری قرار می‌گیرند.
شاهد تصاویر دیده‌نشده و داستان واقعی پشت پدیده‌ی جان ویک باشید – از یک فیلم مستقل تا تبدیل شدن به فرنچایزی میلیارد دلاری.
