یک زوج جوان برای کشف یک خانه که در کف یک دریاچه واقع شده به فرانسه میروند تا یافتههای خود را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند، اما پس از اینکه وارد این خانهی عجیب و غریب میشوند، روحی تاریک را بیدار میکنند.
هیجان فصلی فردی به ناامیدی تبدیل میشود، چراکه حمله به خانههای مزرعهای برای تهیه جورابهای بزرگتر برای گله به طور ناخواسته منجر به گم شدن چند نفر میشود.
این برنامه که به زبان ولزی فیلمبرداری شده است، زن جوانی را دنبال می کند که در یک مهمانی به صرف شام در خانه ای دورافتاده در روستایی واقع در ولز، از مهمانانی ممتاز پذیرایی می کند. مهمانان از اینکه این مهمامی، شام آخر زندگی شان است، اطلاعی ندارند.
هنگامی که خواهر لینکلن لود برنامه های کریسمس خود را در سر دارد، او تصمیم گرفت مخفیانه آنها را بازگرداند تا سنت قدیمی کریسمس خود را با کمک بهترین دوستش، کلاید، ادامه دهند.
یک زن تاجر موفق، دوست پسرش را برای روز شکرگزاری به خانه می برد و متوجه می شود که خانواده اش قصد دارند او را با عشق از دست رفته اش متحد کنند.
گروهی از مرگبارترین موجودات استرالیا که از حبس شدن در خانه خزندگان که در آن انسان ها مانند هیولا به آنها نگاه می کنند، خسته شده اند، تصمیم می گیرند تا از باغ وحش خود به بیرون را فراری دهند.
قصه قحطى يكصد سال پيش در ايران است كه مردم امروز ايران فقط صحنه هاى غبار الود به نقل از اجدادشان راشنيده اند وبراى اولين بار داستان ان بر اساس خاطرات افسران انگليسى كه در ان زمان در ايران حضور داشته اند واسناد وزارت خارجه امريكا وايران در ان زمان توسط تيمهاى هنرى حرفه اى ايران وانگليس باز سازى شده
مردی که در خانهای بزرگ و قدیمی همراه مادر ناتوان خود زندگی میکند، به بازیگر جوان یک گروه تئاتر علاقهمند شده و از او تقاضای ازدواج میکند. دختر موافقت خود را اعلام کرده و ازدواج سر میگیرد. مرد از همان ابتدا به طور غیرمستقیم ارتباط دختر با دوستان و کار سابقش را قطع میکند، اما از آن جا که سخت به او علاقه نشان میدهد دختر به این امر اهمیت زیادی نمیدهد. رفته رفته زن متوجه اوضاعی غیرعادی در خانه میشود و طی حوادث بعدی زن درمی یابد که مرد شخصیتی دوگانه دارد...
در اسطورهٔ ایرانی، زن «زهره» است و «زهره» نگاهبان آتش خانه! یعنی زن به جامعهٔ ایرانی، از تاریخ اسطوره تا واقعیت جاری، به جان ایران، گرما و زندگی داده است. یکی از بارزترین جلوههای گرما و زندگی بخشی زن ایرانی، سالهای پایداری ملی در برابر تجاوز دشمنان ایران و ایرانی ست. یعنی سالهای دفاع مقدس! «زخم شانه حوا» روایتگر حماسه سازی، اسطوره پروری و در عین حال زخمهای پیدا و پنهان مادران سترگ ایران زمین در هشت سال دفاع مقدس است و نیز «زخم شانه حوا» میکوشد آینهای روشن و شفاف-گرچه کوچک-در برابر روح بزرگ مادرانی باشد، که اگر نبود حماسهٔ مقاومت و البرز پایداری آنها، اکنون مام میهن در چنگال اهریمنان متجاوز، بدترین روزگار خود را سپری میکرد!
سکوت خانه باغ قدیمی و سرسبز با ورود مهمانانی در هم میشکند. چهار دختر این خانه همراه همسر و فرزندانشان برای عروسی خواهر کوچکترشان پسندیده به یاری مادر شتافتند. این اقامت برای خواهران و باجناغها شاید دردسر باشد ولی برای بچهها یک آرزوی بزرگ است تا این که…