هری، رون و هرمیون از آخرین سال زندگی خود در هاگوارتز میروند تا هورکراکسهای باقیمانده را بیابند و نابود کنند و به تلاش ولدمورت برای جاودانگی پایان دهند. اما با مرگ دامبلدور محبوب هری و مرگخواران بیوجدان ولدمورت، دنیا خطرناکتر از همیشه است.
یودا با آموزش پاداوان ها در آکادمی معبد جدی شروع می کند، اما پس از آن احساس اختلال در نیرو می کند و با عجله می رود تا با Dark Side مبارزه کند.
یک ماجراجویی حماسی زمانی آغاز می شود که یک گودال عظیم در وسط لس آنجلس باز می شود و صدها نفر و ساختمان را به اعماق خود می کشاند. کسانی که به داخل زمین افتادند، خود را در سرزمینی مرموز و خطرناک می یابند، جایی که چاره ای ندارند
استاد یودا باید برود تا نقشه های جنگ مخفی را بازیابی کند. با این حال، وقتی گروهی از جوانان به مأموریت میپیوندند، اوضاع کمی پیچیدهتر میشود.
هاریش مدهاو یک پلیس ساده و نیشانت یک استاد کالج درگیر جنایتی می شوند و یکی باید برای صداقت خود بجنگد و دیگری باید برای عدالت بجنگد.
داستان نویس بدعنقی سودای انتقام از همسایه ثروتمندش را دارد که در کنار خانه او عمارت بزرگ بدقواره ای ساخته است.
زنی جوان به نام براین آدامز از جامعه فاصله میگیرد تا آرامش را در خانهای که در آن بزرگ شده است، پیدا کند. اما براین به زودی با انبوهی از موجودات فرازمینی روبرو میشود که آیندهاش را تهدید کرده و در عین حال او را مجبور میکنند تا با گذشتهاش روبرو شود
موجودات فضایی زمین را به تسخیر خود درآورده اند و برخلاف آنچه در ابتدا تصور می شد، حکمرانی آن ها با تکنولوژی پیشرفته و قواعد سختشان باعث شده بیشتر مردم زمین بیکار و فقیر باشند. در این بین، دو نوجوان نقشه خطرناکی برای تضمین آینده خانواده هایشان می کشند.
لیزا همه تلاشش را می کند تا زندگی بهتری برای خود و دخترش فراهم کند. او شغل جدیدی را در یک داروخانه که بدهی زیادی بالا آورده پیدا می کند، اما گرفتار یک توطئه جنایی می شود و...
در دهه 1980، ودا با دخترش کاناکا که از زندان آزاد میشود، ملاقات میکند و این دو به یک قتل عام میپردازند. آنها از یک روستا سرگردان می شوند و سه نفر را می کشند: بازرس رودرا، گیر، نانجاپا.