نامه ای عاشقانه به روزنامه نگاران در پاسگاه یک روزنامه آمریکایی در یک شهر خیالی قرن بیستم فرانسه که مجموعه ای از داستان های منتشر شده در "مجله اعزام فرانسه" را زنده می کند.
بهمن ماه سال 1343 محمد اندرزگو به همراه چند تن ديگر روبروي ساختمان مجلس منتظر مي شوند تا حسنعلي منصور را ترور كنند. ترور با موفقيت انجام مي شود، اما مأموران با تجسس بسيار همه ي عاملين ترور به جز سيدعلي اندرزگو را دستگير و اعدام مي كنند. مأمورين ساواك به دنبال اندرزگو هستند چرا كه او را از طراحان اصلي ترور مي دانند، اما سيدعلي اندرزگو در لباس مبدل به مبارزه ادامه مي دهد و چند بار تا مرز دستگيري مي رسد، وليكن باز نجات مي يابد و هر بار مجبور مي شود به همراه خانواده به شهري يا روستايي ديگر برود…
هیچ وقت گول اسم و ظاهر آدمها رو نخورید؛ لشکر هیتلر با اون عظمت، اسمش نازی بود...
نلی و سگش در حال گذراندن تعطیلات خود با یکی از اقوام خود، هانیبال هستند. نلی به زودی متوجه می شود که هانیبال مامور هیولا است و سپس وارد ماجراجویی ترسناک و عجیبی می شود و...
سگی را دنبال می کند که یک هنرمند فراری است که باید با دوستان توله سگ خود متحد شود تا از دزدیده شدن بلوک آنها جلوگیری کند…
سوپرمن و سگی قهرمان به نام کریپتو دو دوست صمیمی و جداییناپذیر یکدیگر هستند که ابرقدرتهای مشابهی دارند و در کنار هم در متروپلیس با جنایت مبارزه میکنند. اما زمانی که سوپرمن و بقیه اعضای لیگ عدالت ربوده میشوند، کریپتو باید گروهی از حیوانات را متقاعد کند که برای انجام یک ماموریت نجات، بر قدرتهای جدید خود مسلط شده و…
این فیلم خانوادهای را ترسیم میکند که کودکی معلول دارند؛ «ماجان» مادر خانواده، عاشق کودک معلولش «احسان» است اما همسرش وجود این کودک را کفارهای برای گناهانش میداند و سعی دارد با فشار آوردن به «ماجان» او را وادار کند که «احسان» را به یک آسایشگاه بفرستد…
یک بانوی نویسنده ایرانی به نام گلرخ کمالی، که سال گذشته شوهرش، ناصر معاصر را به حال قهر و به گمان رابطه ای میان او و منشی شرکتش ترک کرده است، با پایان جنگ به تهران برمی گردد. شوهرش که ورشکست شده و در حال رفتن به زندان است. گلرخ متوجه می شود که ...
در پی اختلاف و جدالی که بین دو گروه از قاچاقچیان مواد مخدر پیش میآید به پاسگاه مرزی اطلاع داده میشود که محمولهای از مواد مخدر در حال عبور از مرکز کشور است..
سیامک(ابوالفضل پور عرب) و دیبا(هدیه تهرانی)، نادر(امین حیایی) و رؤیا چهار جوان هستند که دست به سرقتی بزرگ از یک مراسم عروسی اعیانی میزنند. سیامک جواهرات سرقت شده را پیش نسرین(عسل بدیعی) که قصد دارد با او ازدواج کند، امانت میگذارد. از آن طرف دیبا هم روزگاری ماجرایی عاشقانه با سیامک داشته و هنوز هم عاشق اوست. شرکای سیامک به همراه سیامک به سراغ نسرین میروند؛ اما نسرین را نمییابند. نسرین جواهرات را در شرکتی که در آنجا کار میکند مخفی میکند..