هدویگ 11 ساله از علاقه مندان به بازی متوجه می شود که وقتی مجبور می شود خیلی زودتر از حد انتظار جایگزین پدرش به عنوان ابرقهرمان شهر شود، زندگی اش زیر و رو شده است. اما هدویگ یک ابرقهرمان نیست و چالش ها بسیار بزرگتر از آن چیزی است که پدر مربی او پیش بینی می کرد.
داستان در دهکده ای تپه ای در مرز کرالا و تامیل نادو اتفاق می افتد. داستان در مورد یک افسر پلیس سختگیر است که به آنجا نقل مکان می کند و اتفاقات بعدی که زندگی او و بسیاری دیگر را زیر و رو می کند مرتبط با آن ایستگاه پلیس است. چند اتفاق عادی در روستا رخ می دهد و برخی از گذشته به طور ناگهانی غیرعادی به نظر می رسند. رازها کم کم آشکار می شوند.
تاد به طور تصادفی یک طلسم باستانی را رها می کند و زندگی دوستانش مومی، جف و بلزونی را به خطر می اندازد. در حالی که همه علیه او هستند و تنها با کمک سارا، او برای پایان دادن به نفرین مومیایی وارد ماجراجویی می شود.
قسمت هفتم منتشر شد.
داستان حماسی عشق، خون و خطرات جاودانگی لویی دو پونت، همانطور که به روزنامه نگار دانیل مولوی گفته شد. لویی که از محدودیت های زندگی به عنوان یک مرد سیاهپوست در نیواورلئان دهه 1900 رنج می برد، مقاومت در برابر لستات دی لیون را غیرممکن می داند.
یک مادر تصمیم می گیرد آخرین آرزوی پسر رو به مرگش را برآورده کند ولی این آرزو با مشکلات و موانع قانونی زیادی مواجه است ...
پس از اینکه آزمایش DNA یک زن در خانه چندین خواهر و برادر ناتنی را نشان داد، او طرحی تکان دهنده را کشف کرد که شامل اسپرم اهداکننده و یک پزشک محبوب باروری بود.
وقتی یک روزِ جورج بارها و بارها برایش تکرار می شود، فکر می کند عقلش را از دست داده است. اما متوجه می شود واقعیت می تواند از تخیل عجیب تر باشد. او با درک تازه اش از فضا-زمان و پیوستن به پروژه لازاروس، باید میان وفاداری به سازمانی که هدفش نجات دنیا است و توانایی تغییر گذشته یکی را انتخاب کند.
در سال 1926 میلادی، زنی به نام بلا آینزورث، به کشور ایتالیا نقل مکان می کند و در شهر پورتوفینو، هتلی را برای اسکان مسافران ثروتمند انگلیسی تاسیس می نماید. در ادامه، بلا با چالش هایی مواجه می شود که...
فیلها، شیرها، گرگها و بسیاری از گونههای دیگر در دلتای اوکاوانگو در صحرای کالاهاری زندگی میکنند اما فرا رسیدن فصل خشکسالی آینده آنها را تهدید میکند و…
یک سال پس از مرگ پدرش، یک دانشآموز دبیرستانی فیلمنامه حماسی یک اپرای فضایی وحشتناک را که توسط پدرش نوشته شده بود، کشف میکند. او که فقط به یک دوربین VHS و تعویض جیب مجهز شده است، تصمیم می گیرد به پدر مرحومش احترام بگذارد و این فیلمنامه را به واقعیت تبدیل کند.